اهل سحر

اَللهم صَلِّ عَلَی مُحَمد وَ آلِ مُحمد و عَجِّل فَرَجَهُم

اهل سحر

اَللهم صَلِّ عَلَی مُحَمد وَ آلِ مُحمد و عَجِّل فَرَجَهُم

اهل سحر

«امام صادق (ع) :هیچ عمل نیکى نیست مگر اینکه ثواب روشنى در قرآن براى آن بیان شده، مگر نماز شب که خداوند بزرگ، ثواب آن را روشن نساخته به خاطر عظمت و اهمیت آن؛ لذا فرموده است: هیچکس نمى‏داند چه ثوابهایى که مایه روشنایى چشمان است براى کسانی که نماز شب میخوانند، نهفته شده است»

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۴ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

نون و قلم” نبی است “و ما یسطرون” حسین(ع)
طاق فلک علی(ع) است، به عالم ستون حسین(ع)
خلقت تمام حضرت زهرا(س) است، خون حسین(ع)
هستی تمامظاهر” و “ما فی البطون” حسین(ع)
با یک قیامت است “هم الغالبون” حسین(ع)
در این قیام نقطه پرگار زینب(س) است

سردار سرسپرده جولان عشق کیست ؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست ؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست ؟
روح دمیده در تن بی جان عشق کیست ؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست ؟
اذن دخول در حرم یار زینب(س) است

ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهو” ی ذوالفقار علی می رسد به گوش
در هیبتی ز حیدر کرار زینب(س) است

پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهرا ترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب(س) است

چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید “آه
که ای جان پناه زینب و اطفال بی پناه
راحت بخواب، چون که پرستار زینب(س) است

از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن “های های” نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده ام از لا به لای نی
تا اینکه یافتم سرت از ردپای نی
عشق تو هست آتش و نیزار زینب(س) است

خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچک ترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنباله دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است

 

  • محمد تقی

شیر آب

۰۳
دی


آیا میدانید چرا به لوله ای که آب از آن خارج می شود می گوییم "شیر"؟

در سال های دور ایران؛تنها دوشهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت برده بودند. و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبوداستفاده می کردند. در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود. یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بود (وهست) متعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمیشد. او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که برای آنها مقدس است را بر سر خروجی آب می گذاشتند. مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کنند. او دید در اتریش، هر جا خروجی آب است؛ سر شیر هست. پس بر سرچشمه آب که برای مردم فراهم کرد، سر شیری گذاشت. و مردم هروقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند ومی گفتند:

رفتیم از سر شیر آب آوردیم!

  • محمد تقی

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
....

غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ...
خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ...
خار رنجید ولی هیچ نگفت...
ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ...

دست بی رحمی آمد نزدیک ...گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...

لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ...

صبح فردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ...

گل صمیمانه به او گفت : سلام ...



گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،

زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم بی معنا بود



زندگی با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.

زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف،



یادمان باشد اگر گل چیدیم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسایه دیوار به دیوار همند..


  • محمد تقی

 

به نظر می‌رسد میانگین ایرانی‌ها تقریبا در مورد هم چیز و هم کس اظهار نظر می‌کنند؛ بعضا با قاطعیت.

عبارات من نمی‌دانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکرده‌ام، من این شخص را فقط یک بار دیده‌ام و نمی‌توانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به شما خبر می‌دهم، هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است. تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم می‌شود. چقدر زندگی ما اخلاقی‌تر می‌شود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی‌تر می‌شود.

در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هسته‌ای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاد‌دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خود‌درمانی نخواهد کرد و شیمی‌دانی که هر روز روزنامه‌ها را می‌خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتی برقرار می‌شود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامه‌های خود می‌پردازند و کمتر سراغ سر در‌آوردن از کارهای دیگران می‌روند؛ غیبت کم می‌شود و تهمت و توهین به حداقل می‌رسد..

یک دلیل ‌این که تولید ناخالص داخلی‌ آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی۵۵کشور مسلمان است، این به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوشش‌های فردی است.

اتفاقا چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می‌گذاریم و خود را کشف نمی‌کنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند می‌شویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است، چون در مورد خود نمی‌توانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می‌شویم، چون احساسی بار می‌آییم و بنابر‌این ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است.

عموما ظاهر خود را می‌آراییم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقی می‌ماند. افراد ضعیف جامعه ضعیف را به ارمغان می‌آورد.

در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار می‌گیرد. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص می‌دهد. سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت‌و‌گو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش می‌توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم. به امید روزی که تلویزیون کشور برای ارائه دیدگاه در۲۵موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند.

نقل از دکتر محمود سریع القلم ؛ استاد علوم سیاسی در دانشگاه شهید بهشتی

  • محمد تقی